ಧಿℌℑღعــ ـاشــ ـقــ انــ هღℑℌಧಿ


اندکی عشق

 

 

سلام به همه دوستانه عزیز

 

 

امید وارم حالتون خوب باشه مرسی که به وبلاگم سر میزنید
من بخاطره درسام نمیتونم زیاد بیام به وبلاگم سر بزنم و اپش کنم به خاطره همین میخواستم اگه کسی میتونه ککمکم کنه و وبلاگمو اپ کنه وپست بزاره خبرم بده تا من براش اکانت نویسندگی بسازم خواهشا هرکی میتونه کمکم کنه و تو قسمته پروفایلم برام نظر بزاره تا بهش سر بزنم

 

 

با تشکر از همه دوستانه عزیزم

 

 



 

 


 

                                                                                                             

جمعه 18 اسفند 1398 1:39 |- ستاره قطبی -|

سلام دوستانم امید وارم روز خوبی داشته باشید کناره عشقتون و باهم شاد باشین

دوستون دارم خیلی زیاد اگه حرفی داری بگی که رویه دلت سنگینی کرده میطونی بری به صفحه
پروفایلم

نظر بزاری تا باهم دردو دل کنیم اگرم خواستی میزارم تو وبلاگم که از بغیه دوستان هم کمک بگیری

اشاالله موفق باشید

یا علی مدد


†ɢα'§ : ولنتاین مبارک عزیزانم
سه شنبه 24 بهمن 1398 20:11 |- ستاره قطبی -|

سلام

یه مدت نبودم

 

البته بیشتر از یه مدت

 

امیدوارم خوب باشید

پنج شنبه 24 مهر 1393 13:24 |- ستاره قطبی -|

 سلام به همه مین میخوام وبلاگمو واگذار کنم هرکسی خواست خصوصی بزاره تشکر

چهار شنبه 21 فروردين 1392 17:52 |- ستاره قطبی -|

http://uploadtak.com/images/y2536_.jpg

 


 

 

هنوز هم فراموشت نـکرده ام بـا این که فراموش شده ام

هنوز هم صدایت را می شنوم بـا اینکه صــدایم نـکرده ای

هنوز هم همه جا می بینمت با اینکه به دیدنم نیامده ای

هنوز هم با عشـق تو پا برجـام بـا اینکه خـودت را زیــر پا عــشق دیــگری شــکسـته ای

هنوز هم همان طور مقدس دوست دارم با اینکه زندگی خود را داری به تباهی می کشانی

هنوز هم چشمانی به اشتیاق نگاهت منتظرند با اینکه چشم برچشم دیگری دوخته ای

هنوز هم دلواپس دلنگرانی های توام با اینکه از همه آدمها بریده ای

به هزاران شادی نفروشم غم پنهان  تو را

 

 


 

http://uploadtak.com/images/q36_.jpg

 


 

 

 

یادمه وقتی کنارم نبودی بهت می گفتم ای کاش کنارم بودی

بهم میگفتی من کنارتم ولی تو منو نمیبینی

بهم میگفـتی دســـتام تــوی دسـتت هســت

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

بهم میگفتی دســـتات چـــرا اینقــدر ســـــرده

میگفتی با گرمای دستم سردی دست تو از بین میره

اون موقع خوب بـا این حرفات یادم میرفت که ازم دوری

 

 

 

 

 

 

 

فکر میکردم واقعا کنارمی

ولی

الان که تو توی اون دنیایی و من روی زمین تنها

واقعا احساس میکنم که ازم دوری

واقعا احساس میکنم که تــنــهــام

چون دیگـه نیســـتی که بـا حرفـات آرومم کنــی

 

 

 

 

http://uploadtak.com/images/t5769_.jpg

 


 

 

 

هیــچـــوقـت فـکـــر نــمیــکردم بــــه جــــرم عـــــاشـــقــی ایـــنــگــونــه مجــــازات شــــوم

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

دیــگر کســـی بـــه ســـراغـــم نــخـــواهد آمــــد قـــلـبم شـتـابان مـیــزتـد شــمــارش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تـــــنــــــــهـــــا مــــــــانــــــــده ام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زل زدم ، خــیـره شــدم ، پــلــک زدم ، مــحـو شــدم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یــــــــــک نــــــــــفــــــــــــر عشــــــــــــــــــق مــــــــــرا در دلـــــــــــش آغـــــــاز نــــــــــکـــرد

 

 

جمعه 18 اسفند 1391 16:4 |- ستاره قطبی -|

http://uploadtak.com/images/g145_10.jpg

 

 


پسره به دختری که باهاش دوست بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن، برو تو حموم و موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم، پسره به دوستاش زنگ میزنه . . .
پسره و دوستاش یکی یکی میرن و. . .
این آخری که رفت حموم ، دیدن خیلی دیر کرد ، نه یک ساعت نه دو ساعت ، موند تو حموم...

 

 

 

رفتن تو حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :

 

 

 

:

 

نامردا خواهرم بود . . .

جمعه 18 اسفند 1391 16:3 |- ستاره قطبی -|

http://uploadtak.com/images/k6639_77293934193647042639.jpg

پرسيد به خاطر كي زنده هستي ؟


با اينكه دلم ميخواست با تمام وجود داد بزنم ، به خاطر تو ، ولي گفتم :

به خاطر هيچكس  . . .

پرسيد به خاطر چي زنده اي ؟

با اينكه دلم فرياد ميزد به خاطر تو ، با يه بغض غمگين گفتم :

به خاطر هيچ چيز . . .

ازش پرسيدم : تو به خاطر كي زنده اي ؟

در حالي كه اشك تو چشماش جمع شده بود ، گفت :

به خاطر كسي كه به خاطر هيچكس زنده اس  . . .

 

جمعه 18 اسفند 1391 16:1 |- ستاره قطبی -|

http://uploadtak.com/images/h127_173.jpg

 
دلم به اندازه تمام روزهای پاییزی گرفته است . . .

آسمان چشمانم به اندازه تمام ابرهای بهاری بارانی است. . . 

قلبم انگار به اندازه سردترین روزهای زمستانی ، یخ زده است . . .

اما وجودم در کوره داغ تابستانی می سوزد. . . 

چه چهار فصلی است سرزمین دقایق من!!! . . . 

 

جمعه 18 اسفند 1391 15:59 |- ستاره قطبی -|

http://www.axbiax.com/upload/74e4d2cdcd9dde8c042e28e882fd634a.jpg

دختر: شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه ..

خوشحال شدم شنیدم..

پسر: ممنون ، انشالله قسمت شما..

دختر: می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟؟؟

پسر: چی می خوای؟

دختر: اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟

پسر: چرا؟

میخوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟

دختر: نه.. !!

آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..

می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم...!

 

 

 

جمعه 18 اسفند 1391 15:57 |- ستاره قطبی -|

http://uploadtak.com/images/k6639_77293934193647042639.jpg

پرسيد به خاطر كي زنده هستي ؟


با اينكه دلم ميخواست با تمام وجود داد بزنم ، به خاطر تو ، ولي گفتم :

به خاطر هيچكس  . . .

پرسيد به خاطر چي زنده اي ؟

با اينكه دلم فرياد ميزد به خاطر تو ، با يه بغض غمگين گفتم :

به خاطر هيچ چيز . . .

ازش پرسيدم : تو به خاطر كي زنده اي ؟

در حالي كه اشك تو چشماش جمع شده بود ، گفت :

به خاطر كسي كه به خاطر هيچكس زنده اس  . . .

 

جمعه 18 اسفند 1391 15:53 |- ستاره قطبی -|

 

 

 

     در ره عشق او عمریست که ویرانم

 

 گرچه ویرانم ولی از این نیست که مینالم

ناله هایم از نامردی روزگارست

شکستن دلم تقصیر روزگار است ,میدانم

ان یارو دلبر من یاورم بود تا قیامت

دست روزگار ما را جدا کرد ,از این حیرانم

نمیدانستم که یک روزی تنها شوم

دیگر این تنهایی پابرجاست,گریانم

گریه هایم انقدر تلخند که حتی

دشمنم هم به حالم میگرید,وای بر حالم

دلشکسته را بیش از این تدبیری نیست

  تدبیر من تقدیرم هست,چاره ندارم

 

 

 

 

 


 

جمعه 18 اسفند 1391 1:39 |- ستاره قطبی -|

 

          

 

 

 

 

 

 

عکس های عاشقانه  زیبا -www.jazzaab.com

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام



نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام

                                                 
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر

پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام


از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار


کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام

جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار

آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام


دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس

من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام

تنها نه حسرتم غم هجران یار بود

از روزگار سفله دو چندان کشیده ام


بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو


بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام


دور از تو ماه من همه غم ها به یک طرف


وین یک طرف که منت دونان کشیده ام

ای تا سحر به علت دندان نخفته شب


با من بگوی قصه که دندان کشیده ام


جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم


افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام


از سر کشی طبع بلند است شهریار


پای قناعتی که به دامان کشیده ام

 

جمعه 18 اسفند 1391 1:38 |- ستاره قطبی -|

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!

ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!

درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!

و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!


کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!

که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!

جمعه 18 اسفند 1391 1:31 |- ستاره قطبی -|

جمعه 18 اسفند 1391 1:30 |- ستاره قطبی -|

حس خیانت

دیروز حس خیانت - احمق فرض شدن - دروغ ........

 

دیروز تنها صحبت تلافی!

 

 

امروز.....

 

 

خدای من آیا امتحان است؟ و چه سخت امتحانی...

 

 

عشق!

 

 

دنیا همه چیزش متقابل است ..... هرچند من نمیخواستم

 

 

عادی باشد در هراسم که او آیا کجاست؟! مهربان باشد در هراسم که آیا باز هم احمق فرض شده ام؟؟؟

 

 

اما حس خیانت هیچ گاه پاک شدنی نیست

 

خدایا خودت به من کمک کن......



†ɢα'§ : حس خیانت
جمعه 18 اسفند 1391 1:29 |- ستاره قطبی -|


وای...

برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم
آی آی آی
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
آی بی وفا
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من ...

ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
ساده دل من...

زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

وای به حال دگران...

برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من...

ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
ساده دل من...

زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
وای به حال دگران...

پنج شنبه 17 اسفند 1391 17:25 |- ستاره قطبی -|

من خوده ان سیزدهم

 

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

 

 

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

 

 

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی

 

 

و هنوزمن بیچاره همان عاشق خونین جگرم

 

 

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

 

 

جرمم این است که صاحبدل و صاحب نظرم

 

 

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

 

 

هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم

 

 

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

 

 

پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم

 

 

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

 

 

عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم

 

 

هنرم کاش گره بند زر و سیم بود

 

 

که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

 

 

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

 

 

من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

 

 

تا به در و دیوارش تازه کنم عهد قدیم

 

 

گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

 

 

تو از آن دگری رو مرا یاد تو بس

 

 

خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

 

 

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر

 

 

شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

 

 

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت

 

شهریارا چکنم لعلم و والا گهرم

 

 

دمت گرم محسن حرف دلمو گفتی ...............


†ɢα'§ : من خوده ان سیزدهم !!!
پنج شنبه 17 اسفند 1391 17:18 |- ستاره قطبی -|


نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي که از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي که بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي که برايم شکستي .... .. بخاطر احساسي که برايم پرپر کردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي که بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمکي که بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي که بر قلبم حک کردي!

 

مي خواهم همگام با سايه تنهايم در خيال باراني ات قدم بزنم و چتر شكسته بغضم را بگشايم.ميخواهم شاعر لحظه هاي سرخ باشم و غزل غزل گريه كنم .مي خواهم در امتداد خورشيد از تو بگويم از تو كه طراوت شقايق هاي قلبم بودی

 

 

 

با تمام وجود صدايت كردم ،صدايت كردم تا نگاهم كني، نگاهم كني تا چشمان پر از اشكم راببيني ،اشكهايم را ببيني تا دلت برايم بسوزد،دلت بسوزد تا يك لحظه بيشتر در كنارم بماني.ای کاش می فهمیدی که من تو را صادقانه دوســــــــــــــــــــت داشتم آن وقت شايد ديگر هرگز تنهايم نمی گذاشتي هرگز!

 


†ɢα'§ : نمی بخشمت!!!
پنج شنبه 17 اسفند 1391 17:16 |- ستاره قطبی -|

 

 

 

 

 

 

                                                  می خواهم با تو بگويم قصه مرگ عشقم را

ميخواهم تو بدانی غم شبهايم را

ميخواهم که تو بخواهی تن خسته و بيمارم را

ميخواهم که تو ببوسی لب تبدار مرا

ميخواهم که بدانی عشق من رفت ز دستم

بی انکه بداند من اسير چشمهايش شدم

چشمهای که در ان اثری از عشق نبود

 

 

 

 

 

                           ميخواهم که فرياد زنم من دوست داشتم کسی را که مرا دوست نداشت!

پنج شنبه 17 اسفند 1391 17:13 |- ستاره قطبی -|

 

در زیر آسمان نیلگون ، هر چیز فصلی دارد و هر هدفی زمانی

زمانی برای تولد ، زمانی برای مرگ

زمانی برای کاشتن ، زمانی برای برداشتن

 زمانب برای کشتن ، زمانی برای زندگی بخشیدن

زمانی برای ویران کردن ، زمانب برای ساختن

زمانی برای گریستن ، زمانی برای خندیدن

زمانی برای سوگواری ، زمانی برای پایکوبی

زمانی برای پرتاب سنگ ، زمانی برای جمع کردن سنگ

زمانی برای در آغوش گرفتن ، زمانی برای از آغوش راندن

زمانی برای دست یافتن و زمانی برای از دست دادن

زمانی برای نگاه داشتن ، زمانی برای رهانیدن

زمانی برای گسستن ، زمانی برای پیوستن

زمانی برای خاموشی گزیدن ، زمانی برای سخن گفتن

زمانی برای عشق ، زمانی برای نفرت

زمانی برای ستیز ، زمانی برای مهر ورزیدن

 

پنج شنبه 17 اسفند 1391 17:11 |- ستاره قطبی -|

مترسك به آسمان نگريست .

 آخرين پرستو هم از نظرش ناپديد شد .

باد تندي وزيد و پوشالهاي تنش را با خود برد ، اما قلبش را محكم به خود فشرد

آخر پرستوي كوچك به او قول داده بود كه باز مي گردد پس بايد منتظرش مي ماند .

 چه احساس خوبي چون اين اولين بار بود كه حس مي كرد كسي به فكر اوست

كسي كه مغز پوشالي ، كت پاره و چهره ي ناموزونش را دوست داشت .

نام اين احساس چه بود؟

ديروز شنيده بود كه پسر كشاورز به دختري كه آمده بود از لب چشمه آب ببرد گفته بود :

 

 دوستت دارم . 

ديروز معني اين لغت را نفهميده بود اما حالا گويي تك تك واجهاي آن برايش معني داشت .

دو باره تكرار كرد:

 پرستو دوستت دارم! 


†ɢα'§ : دوستت دارم
پنج شنبه 17 اسفند 1391 15:20 |- ستاره قطبی -|

وقتي که من عاشق تو باشم زمين قلب ز نگار گرفته اش را از جاي بيرون خواهد آورد

ودر نقطه اي دور مدفون خواهد ساخت

سرزمين قلب من  در حصار اندوه عشق تو قرباني مي شود

نهايت عشق تو در کالبد روح من دميده شده است

و حال نهايت يک عاشق را چگونه مي توان ناديده گرفت

اين عشقي که پايان نخواهد داشت

من عاشقانه ترين نغمه هاي يک عاشق را از براي معشوقم با تمام عشق خود سر خواهم داد

و بي سابقه ترين ترانه سال را در يک حنجره با هزاران تار صوتي مملو از عشق تو روي بلند ترين سکوي کنسرت قرن ميان ميليونها عاشق به عرضه خواهم گذاشت تا اين را همگان بدانند

اين همان عاشق ترين ست


†ɢα'§ : عاشق ترين۰۰۰
پنج شنبه 17 اسفند 1391 15:12 |- ستاره قطبی -|

 دفتر عشـــق كه بسته شـد
ديـدم منــم تــموم شـــــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقـــت بود
بشنواين ماجرا رو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ
ــ
ـ

 


†ɢα'§ : عـــــــشق
چهار شنبه 16 اسفند 1391 18:2 |- -|

از سر کـوی تو با دیـــده تر خواهم رفت
چهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـت

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم


†ɢα'§ : رمیده از محسن چاوشی
چهار شنبه 16 اسفند 1391 15:22 |- ستاره قطبی -|


دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن

باده خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای
بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن

دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی
 بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ای دل پاره پاره ام دیدن اوست چاره ام
اوست پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن

هین کژ و راست می روی، باز چه خورده ای؟ بگو

مست و خراب می روی، خانه به خانه کو به کو

عمر تو رفت در سفر، با بد و نیک و خیر و شر

همچو زنان خیره سر حجره به حجره، شو به شو

با که حریف بوده ای؟ بوسه ز که ربوده ای؟

زلف کرا گشوده ای؟ حلقه به حلقه مو به مو

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
 ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ای دل پاره پاره ام دیدن اوست چاره ام
 اوست پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن


†ɢα'§ : کو به کو محسن چاوشی
چهار شنبه 16 اسفند 1391 15:20 |- ستاره قطبی -|

1je0bsb72yf2gwu6xpfj 1

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم غلط
این که دل بستم به مهر عارضش بد بود بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم غلط

از برای خاطر اغیار خوارم می کنی
من چه کردم کاین چنین بی اعتبارم می کنی
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریه ها بر روزگارم می کنی

سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده ای
تا نداند کس که چون بی اعتبارم کرده ای
نا امیدم بیش از این مگذار خون من بریز
چون به لطف خویشتن امیدوارم کرده ای


†ɢα'§ : هـــــــــــــــــی محسن چاوشی دمت گرم داداش!!!
چهار شنبه 16 اسفند 1391 15:15 |- ستاره قطبی -|

صدای قلب نیست ..

صدای پای توست که شب ها در سیـــــ ــنه ام میدوی ..

کافیست کمی خسته شوی

کافیست بایستی ..

حرم عشق

پنج شنبه 10 اسفند 1391 22:45 |- ستاره قطبی -|

سلام دوستان خوبین؟؟اولا ممنون که بهم سر میزنید دوم بازم ممنون که بهم سر میزنید سوما که بازم ممنون که بهم سر میزنید

خب دیگه بسه

خب چه خبرا؟؟خوبین؟؟؟ راستی ی چیزیو میدونید؟؟؟

من خیلی دوستون دارماااااا

باور نمیکنید؟؟

باورکن

باور مردی؟؟

افرین

دوستون دارم هوارتااااااااااا

سه شنبه 8 اسفند 1391 16:11 |- ستاره قطبی -|

سلام به همه دوستانه گلم

امید وارم حالتون خوب باشه

از حاله من می پرسی؟؟

نپرس

چون حالم تعریفی نداره

چند روزه حالم خرابه در حد المپیک

حوصله هیچی رو ندارم

همش تو فکرمو بغض گلومو گرفته

قبلانا اینجور شده بودم ولی نه تا این حد

دارم داغون میشم

کمکم کنید

کمکم کنید بگید چیکار کنم

 

 

 

جمعه 4 اسفند 1391 23:2 |- ستاره قطبی -|

از ﯾﮑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ ﺗﻮﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﻨﯽ ؟

 

ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ روز ﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ساعت ﻭ ﭘﻨﺞ دقیقه ﮐﻪ

 

ﺭﻓﺘﻪ ...

ﺍﺻﻼ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﺮﺩﻡ

s1919_532051_4531534447318.jpg

سه شنبه 1 اسفند 1391 15:12 |- ستاره قطبی -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد