اندکی عشق


اي مسافر !

 

اي جدا ناشدني !

 

گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر !

 

تا به کام دل ببينمت...

 

بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم...

 

آه ! که نميداني ... سفرت روح مرا به دو نيم مي کند ...

 

و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد ...

 

بگذار بدرقه کنم واپسين لبخندت را و آخرين نگاه فريبنده ات را...

 

مسافر من ! آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش...

 

با من سخني بگو مگذار يکباره از پا در افتم ...

 

فراق صاعقه وار را بر نمي تابم ...
جدايي را لحظه لحظه به من بياموز...

 

آرام تر بگذر ...

وداع طوفان مي آفريند... آیا فرياد رعد را در طوفان وداع نمي شنوي ؟!


باران هنگام طوفان را که مي بيني ! آري باران اشک بي طاقتم را که مي نگري ...

من چه کنم ؟ تو پرواز مي کني و من پايم به زمين بسته است ...

اي پرنده ! دست خدا به همراهت ...

اما نمي داني ... نمي داني که بي تو به جاي خون اشک در رگهايم جاريست ...

از خود تهي شده ام ... نمي دانم تا باز گردي مرا خواهي ديد ؟؟؟

http://shaear.persiangig.com/p-aban-4-1.jpg




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 24 بهمن 1391 19:52 |- ستاره قطبی -|

ϰ-†нêmê§